ماهان ماهان ، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

ماهان من

آذر 94 و 12 ماهگی قسمت دوم

پسر عزیزتر از جووووووووووونم این روزا خیلی کارا و کلماتی که به زبون خودت میگی واسمون شیرین و جذابن.خودتو واسه منو بابایی لوس میکنی. اینقدر کلمه عزیزم رو خوشگل میگی که همش دلم میخواد تکرار کنی. پشت سر هم میگی مامان و منو کلی ذوق زده میکنی. اعضای صورتت رو میشناسی،وقتی میگم ماهان موهات کو،با دستای کوچولوت موهات رو میکشی و نشون میدی،وقتی میگم ماهان چشمات کو،با انگشت اشارت نشون میدی. اینقدر  دندونات رو خوشگل نشون میدی،که همه بهت میگن ماهان دندونات کو،دندونات رو روی هم میذاری و بالا و پایین میکنی،یعنی دلم میخواد قورتت بدم،از همه این کارات فیلم گرفتم. زبونتم که میگیم نشون بده هی میاری بیرونو میبری تو. عاشق رقصیدنی، &n...
18 دی 1394

آذر 94 و12 ماهگی قسمت اول

تقریباً حدود دو ماه سرما خورده بودی و چند بار دکتر رفتیم اما فایده ای نداشت،تا اینکه از داروخونه محل کارم که تا قبل از بدنیا اومدن شما میرفتم دستگاه بخور سرد خریدیم،که فکر کنم حدود سه روز بعد از استفاده شما بهتر شدی خداروشکر. از ده یازده ماهگی چند قدمی برمیداشتی،از روز تولدت چهار دست و پارو  با راه رفتن مخلوط کرده بودی،از یه هفته بعد از تولدت دیگه کلا راه میری،بازم خداروشکر که این مرحله از زندگیتم پشت سر گذاشتی. 22 آذر ماه هم.واکسن یکسالگیت رو.زدیم،که خداروشکر تب نکردی. این عکس ها برای 12 ماهگیت هستن،قبل تولدت باید میذاشتم، اما فرصت نکردم. یه روز عالی با یه هوای عالی:   پاساژ کوروش و ماهانو باز هم م...
13 دی 1394

تولدت مباااااااااارک عشق مامان

چند روزه حس خیلی عجیبی دارم،لحظاتی که همش منو یاد پارسال مینداخت، دقیقاً پارسال همین موقع توی بغلم گذاشتنت، شیرین ترین لذت دنیا برای من اولین دیدارمون بود.پسری که 9 ماه در بطن من بود و باهاش انس گرفته بودم.حالا دیگه توی بغلم بود،حس خیلی خاصیه که واقعاً قابل توصیف نیست. چه زود یکسال از کنار هم بودنمون گذشت،یکسال واقعاً شیرین،یکسالی که لحظه به لحظه شو دوست دارم،همه زندگیمون شدی پسرکم. تولدت مباااااااااارک پسر زیبا و دوست داشتنیم،برات همیشه شادی و سلامتی آرزو میکنم. به زودی عکسای تولدت رو میذارم. شب تولدت چهارشنبه شب بود که جشن گرفتیم،خانواده مامانی و بابایی و مامان بزرگامون دعوت بودن،چون ماه صفر بود نمیشد خیلی بزرگ بگیریم. اول رفتیم ...
19 آذر 1394

رویش پنجمین مروارید ماهانم

ماهانم عزیزترینم پنجشنبه 28 آبان ماه پنجمین مروارید نازت هم جوونه زد.مبااااااااااارکت باشه مامانی. این چند روز بشدت عاشق نانای شدی البته از اولم دوست داشتی،  تا توی ماشین میشینیم صدای ضبط رو زیاد میکنی و میرقصی.توی خونه هم همینطور هستی با یه آهنگ شاد کلی میرقصی و دست میزنی. شب همون 28 هم رفتیم نیاوران رستوران حاج محسن،  که خداروشکر خیلی خوب بودی و گارسون های اونجا باهات دوست شدن و همش بهت توجه میکردن،  شما هم از قصد بسته نون یا نی رو از روی صندلی کودک مینداختی پایین،  تا اونا بهت بدن،  اونا هم بیچاره ها قبل اینکه ما برداریم برمیداشتن و به شما میدادن.بعد از اینکه چند بار این کارو کردی دیگه ازت گرفتم چون دیگه ...
30 آبان 1394

11مین ماهگردت مباااااااااارک عسل مامان

پسر شیرینم،یازدهمین ماهگردت مباااااااااارک. الان دیگه خودت بدون کمک بلند میشی وای میسی و با تشویق تا 3 قدم هم حرکت کردی اما اصلاً اصرار به زود راه رفتنت ندارم،دوست دارم مثل حرکات قبلیت خودت شروع به این کار کنی. بعضی غذاهات رو دیگه کامل میکس نمیکنم،تا بتونی جویدن رو هم یاد بگیری، این هفته بهت ماکارونی دادم،عاشق ماکارونی شدی.خودت با انگشت برمیداری و باهاش بازی ام میکنی. تقریباً از غذاهای خودمونم دارم بهت میدم. پاساژ تیراژه که روز ماهگردت 19 آبان ماه رفتیم: عاشقتونم که اینجوری بهم نگاه میکنید، شما دو تا نفسای منید پدر و پسر دست در دست هم راه میرن: اینجا دیگه خسته شدی و بعدش بغلت کردیم: عاشق این...
21 آبان 1394

روزمرگی های 11 ماهگی و محرم 94

روزهای زیبای پاییزی دارن میگذرن،گل پسر منم روز به روز بزرگتر میشه.ایام محرم سینه زدن یاد گرفتی،حسین (ع)رو خیلی خوشگل آهنگشو تکرار میکنی و میگی (حس)،کلمه (این)رو هم یاد گرفتی که با انگشت به چیزی اشاره میکنی میگی اما حرف ن رو خیلی محکم میگی.توی هر شرایطی ام تا نانای میخونیم میرقصی و دست میزنی،کلی ازین کارات فیلم دارم. امسال توی مراسم ایام محرم فقط از خدای مهربون سلامتی خواستم هم برای پسر خودم هم برای همه بچه ها. مدت زمانی که وای میسی چند ثانیه افزایش پیدا کرده: ماهان عاشق ماشین سواریه،پسرم کلی ذوق میکنی وقتی سوار ماشین میشی،واسه خودتم آواز میخونی. به چی داری اینقدر با تعجب نگاه میکنی خوشگلم  به ه...
7 آبان 1394

دهمین ماهگرد قند عسل

دهمین ماهگردت مبااااارک پسرک شیریییینم.دیگه ماهگردات دو رقمی شدن ماهانم. این ماه پیشرفتای خوبی داشتی: چهار دست و پا رفتنت تند شده و برای چند لحظه هم بدون کمک وای میسی.کلمه (مامان) رو خیلی ناز میگی که دلم میخواد درسته قورتت بدم.کلی ذوق میکنم وقتی مامان میگی. وقتی بقیه میگن مینا کو،برمیگردی بمن نگاه میکنی و اسمم میشناسی. هر چیزی رو که بگم بده میذاری توی دستم مثل توپت یا هر چیز دیگه ای.یا اگه بگم ماهان برو توپتو بیار متوجه میشی و میری میاریش واسم. عاشق بیرون وگردش هستی یا همون (دد) خودت. کلمه (جیز) و(پوف) هم خیلی با مزه تلفظ میکنی عشقولکم. وقتی جاروبرقی روشنه دستش که روی زمین باشه برمیداریو عقب و جلو میکنی فکر کنم ادای مارو ...
19 مهر 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ماهان من می باشد