تولدت مباااااااااارک عشق مامان
چند روزه حس خیلی عجیبی دارم،لحظاتی که همش منو یاد پارسال مینداخت، دقیقاً پارسال همین موقع توی بغلم گذاشتنت، شیرین ترین لذت دنیا برای من اولین دیدارمون بود.پسری که 9 ماه در بطن من بود و باهاش انس گرفته بودم.حالا دیگه توی بغلم بود،حس خیلی خاصیه که واقعاً قابل توصیف نیست.
چه زود یکسال از کنار هم بودنمون گذشت،یکسال واقعاً شیرین،یکسالی که لحظه به لحظه شو دوست دارم،همه زندگیمون شدی پسرکم.
تولدت مباااااااااارک پسر زیبا و دوست داشتنیم،برات همیشه شادی و سلامتی آرزو میکنم.
به زودی عکسای تولدت رو میذارم.
شب تولدت چهارشنبه شب بود که جشن گرفتیم،خانواده مامانی و بابایی و مامان بزرگامون دعوت بودن،چون ماه صفر بود نمیشد خیلی بزرگ بگیریم.
اول رفتیم رستوران حاج محسن نیاوران که از قبل برای ساعت 9:30 شب و برای 14 نفر رزرو کرده بودیم.
این عکس شما رو توی رستوران انداختم:
بعد از رستوران و خوردن شام خوشمزه رفتیم یه خیابون بالاتر که کاپ کیک هاوس بود و برای ساعت 10:30 رزرو کرده بودیم.یه فضای دنج و عالی بود،خیلی خیلی خوب بود.
عکس کاپ کیک های سفارشی اسم ماهانم که یکیش رو هم مثل تاجت سفارش داده بودم:
یعنی عاشق این کنجکاویاتم شیرین ترینم:
دو تا عکسم فقط برای یادگاری توی وبلاگت میذارم:
دو تا مامان بزرگای مهربووووونت :
کاپ کیک با چایی انگلیسی هم خیلی چسبید،تا ساعت 12 شب اونجا موندیم.واقعاً شب خیلی خوبی بود و خیلی خوش گذشت.
منو بابایی بهت یک میلیون تومن پول دادیم،مامان و بابام هم دوچرخه خوشگل خریدن،بقیه هم نقدی کادو دادن،آخه همه چی تقریباً داری،توی این سن هم اسباب بازی زیاد برات جذاب نیست که واقعا دست همگی شون درد نکنه،بابایی همه کادوهای نقدیت رو حساب بانکیت گذاشت.از همسر نازنینم تشکر میکنم که همیشه بهترین هارو واسمون خواسته و انجام داده.من و پسرت عاشقتییییییییم.
پسر عزیزم از خدای مهربونم توی روز تولدت خواستم که تقدیر زیبایی رو برات رقم بزنه که بنظرم از همه چیز ارزشمندتر همینه.
من و بابایی برای وجود نازنینت خدارو هزاران مرتبه شکر میکنیم.