شانزدهمین ماهگرد
عزیزترینم پسر نازم شانزده ماهگیت مباااارک.
خیلی برامون عزیزی،خیلی خیلی دوووست داریم گل قشنگم.
به مناسبت ماهگردت رفتیم شهربازی کوروش که خداروشکر خیلی مورد استقبالت قرار گرفت.
متوجه همه حرفهایی که میزنیم میشی و کامل درکشون میکنی ،من قربونت بشم که اینقدر با درک و فهم شدی.طی این چند ماه بقدری تغییر و پیشرفت کردی طوری که هر کاری بهت میگیم میفهمی و انجامش میدی.
خودتو برامون لوس میکنی،میای و محکم با دستای کوچولوت بغلم میکنی و ابراز محبت میکنی بهم،اون لحظه قشنگترین حسو دارم و دوست دارم همینطوری تو بغلم بمونی،یا خودت از صورتم بوس میکنی.
من نمیدونم این همه مهربونی رو چه جوری یه پسر شونزده ماهه میتونه داشته باشه،ماهان تو واقعا دریایی از محبتی مامان.
در پایان این ماه 12 تا دندون داری.
دایره لغاتت افزایش پیدا کردن،بیشتر مواقع حتی سعی میکنی هر کلمه ای تکرار هم بکنی.
وقتی ازت مثلا میپرسیم که ماهان مامام مریم یا دایی یا هرکسی از نزدیکامون رو که میشناسی میگیم کو با انگشت اشارت بهشون اشاره میکنی و میگی ایناهاش.
تا هواپیما توی آسمون میبینی بهش اشاره میکنیو با زبون شیرینت میگی هواپیما.
به پرنده ها هم خودت اشاره میکنی و میگی جوجو.
از جلوی هر پارکی رد بشیم میگی تاپ و اشاره میکنی که بریم.
بشدت به بیرون رفتن و به قول خودت (د' د') علاقه داریو حتی اگه دو ساعتم توی پارک بازی کنی اصلا خسته نمیشی.
عاشق مهر و نماز خوندن هستی و لب خونی هم میکنی.
از بین غذاها به لازانیا و سیب زمینی علاقه داری و توی میوه ها هم به پرتقال علاقه مندی و کلا یکم بدغذایی.
لوگو و ماشین جدید به اسباب بازیات اضافه شدن که یکم به لوگو علاقه داری ولی حدود چند هفته ای میشه که با ماشینت دیگه بازی میکنی،موقع خرید ماشین سه رنگ سبز و سفید و زرد رو جلوت گذاشتیمو گفتیم ماهان کدومو دوست داری که خودت رنگ زرد دو انتخاب کردی پسرم.