عکسای آتلیه شش ماهگی
روز 14 خرداد عکس های آتلیه ات حاضر شده بود که بابایی تحویل گرفت، چند تا از عکساتو اینجا میذارم
عکساتو چون از روی شاسی و عکسات گرفتم،کیفیتشون یکم پایین اومده.
شب همون روز دو تا مامان بزرگا و بابا بزرگات دلشون برای نوشون تنگ شده بود و اومدن خونه ما تا شما رو ببينن،نمیدونستن که عکسات آماده شدن،وقتی دیدن،کلی ذوق کردن.
ماهانم این روزا کارات خیلی خیلی شیرین شده، همش برمیگردی و سینه خیر میری.از خودت صداهای قشنگ در میاری.دستتو میاری بالا و صورتمونو لمس میکنی، اینقدر در روز بوست میکنم که حد و اندازه نداره.وقتی جلوی آینه میبرمت و خودتو توش میبینی،فقط میخندی.
صبحها که از خواب پا میشی فقط میخندی،هر کس که باهات بازی میکنه یا بهت میخنده شما ام بهش میخندی.خنده هات خیلی قشنگن،مخصوصاً موقع هایی که قهقهه میزنی و از ته دل میخندی،من و بابایی توی بغلمون محکم فشارت میدیمو بوست میکنیم.
فقط و فقط خداروشکر میکنم که فرشته ای مثل تو رو بما داده.
ماهان خیلی دوست داریم مامانی.