نیمه دوم فروردین 94

اینحا داریم میریم بیرون، فدای اووووون خندت بشم من 

پارک خونه مامان مریم که من و شما و مامان مریم رفتیم پسر نازم 

اینجا رفتیم پاساژ، این سه تا نی نی همش دور و بر شما میومدن و باهات بازی میکردن و بوست میکردن،شما ام بهشون میخندیدی عشقم 

ماهانم امسال روز تولدم با حضور گلی مثل تو خیلی قشنگ شده بود،پارسال شب تولدم بود که فهمیدیم خدا یه نی نی ناز به ما داده،خدارو شکر میکنم که پسری مثل تو رو به ما بخشیده ،مرسی که هستی ماهانم.

امسال من دو تا جشن تولد داشتم،یکیشو با خانواده خودم و یکیش رو هم با خانواده بابایی،این کیک و گل رو بابایی خریده بود 

این کیک هم بابای بابایی خریده بود 

از همه بخاطر کادو هاشون تشکر میکنم،بخصوص از وحید عزیزم که همیشه تولدم رو یکی از بهترین شبام میکنه.

اینجا شما دیگه خیلی راحت برگشتی و خیلی ام خوشحالی 

اینجا با کمک چند لحظه نشستی 

فدای چشاااااات 

دست و پاهای کوچولوی شما در چهار ماهگی 

فدات بشم که عروسکتو محکم گرفتی 

19 فروردین هم واکسن پایان چهار ماهگی شمارو زدیم،الهی من بمیرم خیلی اذیت شدی، تا دو روزم همش جای واکسنت درد میکرد.

وزن شما 7700 و قدت 68 و دور سرت هم 42 بود که خداروشکر نرمال بود.